آمدم آب به خیمه برسانم که نشد

ساخت وبلاگ


آمدم آب به خیمه برسانم که نشد

چقدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد!

تیرِنامرد اگر یاور مشکم می شد ...

می شد این آب شود چشمه ی زمزم که نشد

حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود

سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد

تا دو دستم به بدن بود علم بر پا بود

خواستم حفظ شود بیرق و پرچم که نشد

سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی

ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد

گفتم این لحظه ی آخر که در آغوش تو ام

لا اقل روی تو را سیر ببینم که نشد

بگو از من به رقیه که حلالم بکند

آمدم آب به خیمه برسانم که نشد

امیری کد نت در نت اینترنت ...
ما را در سایت امیری کد نت در نت اینترنت دنبال می کنید

برچسب : آمدم آب به خیمه برسانم که نشد,چقدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد!,تیرِنامرد اگر یاور مشکم می شد ,می شد این آب شود چشمه ی زمزم که نشد,حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود,سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد,تا دو دستم به بدن بود علم بر پا بود,خواستم حفظ شود بیرق و پرچم که نشد,سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی,ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد,گفتم این لحظه ی آخر که در آغوش تو ام,لا اقل روی تو را سیر ببینم که نشد,بگو از من به رقیه که حلالم بکند,آمدم آب به خیمه برسانم که نشد, نویسنده : کل مردم amiricod بازدید : 223 تاريخ : چهارشنبه 7 آبان 1393 ساعت: 18:05